به گزارش مشرق، علیرضا افشار، مهمان آخرین قسمت از برنامه «چهل سیزده» بود. او در مقابل مجری برنامه مسعود دهنمکی نشست و خاطرات خود از روزهای تسخیر لانه جاسوسی و افشای اسناد مربوط به آن را بیان کرد. او در بخش اول صحبتهای خود گفت: باید به برنامه شما تبریک بگویم که به خوبی به تبیین موضوع تسخیر لانه جاسوسی پرداخته است. همه باید بیایند و راجع به این موضوع صحبت کنند. حتی کسی هم که معتقد است اشتباه کرده است، باید بیاید و موضوع مدنظر خود را تبیین کند. به نظر من، برآیند کلی انقلاب خوب بوده است و تا به امروز بر روی شعارهای خود مانده است و به ارزشها پافشاری داشته است.
وی ادامه داد: وقتی تسخیر لانه جاسوسی رخ داد، من در جهاد سازندگی فعالیت میکردم و از آنجا که این اتفاق با فعالیتهای ما در جهاد همزمان بود، به صورت ریز در جزئیات اتفاقات و برنامهها نبودم. ارتباطی که بنده با این دوستان داشتم، از طریق اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان بود. دقت کنید که هسته اصلی این تشکل از بعد از انقلاب کلید خورد. دانشجویان ما در دانشگاهها بعد از پیروزی انقلاب دور هم جمع میشدند و میگفتند که باید چهکار کنیم و رسالت ما چیست؟ دانشجویان ما در آن زمان بهجای شعار دنبال اقدام و عمل بودند. اولین چیزی که به ذهن دانشجویان رسید، تاسیس جهاد سازندگی بود که در مناطق محروم فعالیت میکرد. علاوه بر این، توجهاتی نیز به جریانهای ضد انقلاب که در گوشههای کشور فعالیت میکردند، وجود داشت. خاطرم هست که در اولین جلسه ما در میان دانشجویان که با حضور شورای اصلی اتحادیه انجمن اسلامی دانشگاه تهران برگزار شد، موضوع جهاد سازندگی مطرح شد و پس از آن در جلسهای که به مسئولان نظام داشتیم، این موضوع را بیان کردیم و سپس در سراسر کشور، این اتفاق رخ داد. علاوه بر این، اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان یا همان دفتر تحکیم وحدت، منشا خیر کارهای دیگری نیز شد. برای مثال، جهاد دانشگاهی راهاندازی شد. در حقیقت بسیاری از نهادهای انقلابی از همین جریان دانشجویی شکل گرفت. چند روز بعد از وقوع ماجرای 13 آبان، از لانه با من تماس گرفتند و گفتند که آقای اصغرزاده از انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف در اینجا حضور دارد و شما هم به ما بپیوندید. از این به بعد بود که من هم وارد این ماجرا شدم.
افشار در پاسخ به سوال مسعود دهنمکی پیرامون تبارشناسی سیاسی دانشجویان خط امام گفت: دقت کنید که در آن سالها، در دانشگاه شریف و بسیاری از دانشگاههای دیگر، به واسطه نفوذیها، شکافی در انجمن اسلامی شکل گرفته بود. همین موضوع باعث شد تا ما راه خود را از آنان جدا کنیم و با لفظ «انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان» کار خود را ادامه بدهیم. باید بگویم که در آن زمان، دانشجویان ما خیلی حزبی و جناحی نبودند و اکثر آنان به تبعیت از رهنمونهای امام حرکت میکردند و به تقابل با لیبرالها میپرداختند. وقتی حزب جمهوری شکل گرفت، این موضوع به وجود آمد که نام آن «خط 3» یا «خط امام» بود. آنان نه عضو حزب جمهوری بودند و نه لیبرال بودند بلکه پیرو امام بودند. این جریان تا ماجرای جامعه روحانیت مبارز نیز ادامه داشت و پس از آن دیگر جدا شد. دانشجویان پیرو خط امام که در لانه بودند، از طیفهای مختلف بودند اما حلقه اولیه و مدیریت حاکم همان بچههای انجمن اسلامی بودند.
در مورد مساله افشاگری که بعدا رخ داد، روند کار متفاوت بود. نگرانیها در مورد افشای اسناد وجود داشت چرا که افشای هر سند، بازتاب سنگینی را به همراه داشت. با این حال، وقتی چند سند که راجع به امیر انتظام و بقیه منتشر شد، جامعه در مخالفت با جریانهای لیبرال دچار دگرگونی عظیمی شد و به نوعی میتوان گفت که مردم توقع داشتند که همه اسناد اینچنینی فاش بشود. اگر خاطرتان باشد، بسیاری از مردم در برابر لانه جاسوسی تجمع میکردند و شعار میدادند «دانشجوی خط امام؛ افشا کن، افشا کن». البته بعضی از سندها که دارای موضوعاتی مخالف با جامعه بود، منتشر نمیشد. برای مثال من سند مربوط به شهید بهشتی را به یاد دارم. آن سند، بسیار به نفع شهید بهشتی بود چرا که تجزیه و تحلیل دقیقی از شخصیت ضد آمریکایی ایشان ارائه کرده بود. خاطرم هست که وقتی در جلسه، راجع به افشای این سند پیرامون شهید بهشتی، رایگیری شد، رای اکثریت بر عدم انتشار سند بود.
علیرضا افشار در بخش دوم صحبتهای خود ضمن اشاره به مخالفت تعدادی از دانشجویان لانه با شهید بهشتی گفت: باید بگویم که اکثر بچهها مخالف نبودند و تعدادی از بچهها با ایشان مخالفت میکردند. در آن زمان، فضای سنگینی علیه شهید بهشتی و شخصیتهای مرتبط با حزب جمهوری اسلامی در جامعه ایجاد شده بود. این موضوع توسط جریان نفاق و منافقین و لیبرالها رهبری میشد و با عملیاتهای روانی دشمن جلو میرفت. این فضا، شخصیتهای حزب جمهوری اسلامی را به این متهم میکرد که با سرمایهداران و بازاریها در ارتباط هستند. جالب است بدانید که در تحلیلها گفته میشد که این افراد ضد امپریالیسم نیستند. متاسفانه افکار عمومی به این موضوعات آلوده شده بود و تبلیغات آنقدر تاثیر گذاشته بود که شهید بهشتی کمتر میتوانستند به شهرستانها سفر کنند. این که امام خمینی در وصف ایشان گفتند که مظلومیت او بالاتر از شهادتش است، واقعا درست است و افکار عمومی علیه ایشان را نشان میدهد. آن فضا در لانه نیز تاثیر خود را گذاشته بود و تعدادی از بچهها با ایشان مخالفت داشتند. باید بگویم که اگر کسی طرفدار خط امام بوده است، خب تمام شخصیتهای انقلابی در حزب جمهوری جمع بودند.
آنان کسانی بودند که به مسائل خط امام کاملا پایبند بودند. البته این که بگوییم آنان میخواستند با ایجاد یک پایگاه قدرت، خط خود را از امام جدا کنند، بحث دیگری است. یکی از دلایلی که حزب جمهوری ادامه کار نداد نیز همین موضوع بود. چرا که احساس میشد شکافی را در بین نیروهای انقلابی ایجاد کرده است. دشمنان تمام تلاش خود را میکردند که این شکاف از بین نرود. البته جالب است بدانید که خیلی از همین افراد که میگفتند حزب جمهوری اسلامی به دنبال سرمایهداری است، بعدا به حزبهایی رفتند که واقعا به دنبال سرمایهداری بود. حتی رویکرد آنان نسبت به مذاکره به آمریکا 180 درجه نسبت به قبل تغییر کرد و ضمن طرفداری از مذاکره با آمریکا، از گذشته خود و کارهایشان نیز پشیمان بودند. خاطرم هست زمانی که در جهاد سازندگی بودم، هر دو هفته یکبار با شهید بهشتی جلسه داشتم و ایشان را از نزدیک میدیدم. پس از آن که دولت موقت استعفا داد و شورای انقلاب، مسئولیت اداره کشور را برعهده گرفت، شهید بهشتی وارد جهاد شدند و ما در خدمتشان بودیم.
مهمترین اسنادی که از لانه کشف شد و نشان میداد که این سفارتخانه از ماهیت خود خارج شده است، اشاره کرد و گفت: متاسفانه راجع به اسناد بسیار کم کار شده است در حالی که برای احیای اسناد زیاد کار شد و زحمات زیادی کشیده شد. باید بگویم که اسنادی که پودر شده بود، کاملا از بین رفته بود و اسناد طبقهبندی شده نیز رشتهرشته شده بود که البته آنها را سر هم کردیم. 5-6 سال زحمت کشیده شد تا این رشتهها، در کنار هم قرار بگیرند و اسناد آماده شوند. قطعا باید روی این اسناد کار شود. آنچه که ما در آن مقطع به دست آوردیم این بود که فهمیدیم اکثر توطئههایی که در کشور انجام میشده است، ریشهاش در همین لانه جاسوسی بوده است و مرکز هدایت آن در اینجا بوده است. برای مثال، ما اسنادی را راجع به تجزیهطلبی در کردستان پیدا کردیم که در اسناد آورده شده است. حتی جالب است بدانید که چون ایران در قبل از انقلاب پایگاه مدیریت آمریکا در منطقه بوده است، اسناد زیادی را راجع به دیگر کشورهای همسایه پیدا کردیم. این اسناد به غیر از دستگاههای جاسوسی بود که ما پیدا کردیم. ما در سفارت آمریکا، تعدادی دستگاه گیرنده پیدا کردیم که در نقاط مختلف مرز قرار داشت و اطلاعات دریافت میکرد. در حقیقت، دستگاههای شنودی وجود داشت که تا چند کیلومتر آن طرف مرز را هم شناسایی میکرد و اطلاعات را به آمریکا میفرستاد. دقت کنید که در خود سفارتخانه، یک مرکز بهرهوری و مطالعات وجود داشت که روی همین اطلاعات کار میکرد.
او در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر جمعاوری اطلاعات از کشور ایران و جاسوسی نبودن این اطلاعات گفت: البته ممکن است که جمعاوری اطلاعات و خبر یک کار متعارف باشد اما هیچوقت در قالب سفارت و در سفارتخانه انجام نمیشود. آمریکاییها، قبل از انقلاب، تسلط زیادی بر بسیاری از ارگانهای ما نظیر سازمان برنامه و بودجه داشتند. خاطرم هست بعد از آنکه گروگانها رفتند، تعدادی از دانشجویان پیش من آمدند و ابراز نگرانی کردند که این سندها در حال از دست رفتن است و ممکن است دیگر هیچ وقت جمعآوری نشود. در ان زمان چیزی نزدیک به 80 درصد از اطلاعات رشته رشته مانده بود و هیچ کاری رویش صورت نگرفته بود. من در آن زمان در سپاه پاسداران بودم و با اجازهای که از مقام معظم رهبری و فرمانده کل سپاه گرفتم، این مجموعه زیر نظر سپاه آمد و کارش را ادامه داد. پس از این اتفاق، اسم آن مرکز، مرکز اسناد لانه جاسوسی شد که اطلاعات و اسناد را چاپ میکرد.
افشار به تعدادی از شبهههای تسخیر لانه جاسوسی پاسخ داد و گفت: دانشجویان در آن زمان مخالف دولت موقت بودند اما تسخیر لانه جاسوسی هیچ ربطی به آن نداشت. دلیل اصلی این کار پذیرفتن شاه توسط آمریکا بود. دخالتهایی که از طریق همین سفارتخانه انجام میشد، در هیچ سفارتخانه دیگری سابقه نداشته است. آن سخن معروف امام مبنی بر این که هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید، ناظر بر همین موضوع است. اگر سفارت آمریکا تسخیر نمیشد و این رابطه قطع نمیشد، چه بسا زمینههای توطئههای بعدی فراهم نمیشد؟ آنچه که از اسناد به دست آمده است، نشان میدهد که آنان برنامهریزیهایی داشتند و کارهایی را میخواستند انجام بدهند. دانشجویانی که وارد سفارت شدند، از ابتدا فکر نمیکردند که این جریان بیش از 2-3 روز طول بکشد اما وقتی این مساله با امام مطرح میشود، ماجرا متفاوت میشود. علاوه بر این، دسترسی به اسناد نیز فرآیند جداگانهای داشت که در ابتدا پیشبینی نشده بود. در این ساختمان، تمام اسناد نگهداری میشد و تجهیزاتی نیز برای معدوم کردن آن وجود داشت. یک شبهه در مورد پذیرفتن شاه توسط امریکا وجود دارد. باید به شما بگویم که اگر آمریکا به شاه پناه میداد، دیگر حاکمان منطقه که ارتباطاتی با آمریکا داشتند، طبعا دلسرد میشدند. به نظر من برای آمریکاییها این امکان وجود نداشت که شاه را به محاکمه بسپارند چرا که خیلی از مسائل به آمریکا بر میگشت و در این صورت نه شاه بلکه آمریکا محاکمه میشد. انقلاب اسلامی، 8 سال دفاع مقدس و ماجرای لانه جاسوسی ایران را در کانون توجهات قرار داد.